«پیرپسر»؛ تصویری تکان‌دهنده از زخم‌های خانوادگی و ترومای بین‌نسلی

فیلم «پیرپسر» با روایتی جسورانه و روان‌کاوانه، پرده از یکی از عمیق‌ترین بحران‌های اجتماعی و روانی برمی‌دارد: ترومای بین‌نسلی. این اثر سینمایی نه‌تنها داستان یک خانواده آسیب‌دیده را روایت می‌کند، بلکه به‌مثابه آینه‌ای تمام‌قد، روان زخمی یک جامعه را به تصویر می‌کشد؛ جامعه‌ای که خشونت، اعتیاد، تحقیر و فروپاشی عاطفی در تار و پود آن تنیده شده است.

خانه‌ای که به گورستان روان‌ها تبدیل می‌شود

در مرکز روایت، خانه غلام باستانی قرار دارد؛ خانه‌ای ویلایی که بوی پوسیدگی، ترس و خاطرات دفن‌شده می‌دهد. این خانه، فراتر از یک مکان، نماد فروپاشی روانی یک نسل است. دیوارهای آن با فریادهای سرکوب‌شده، نگاه‌های خشم‌آلود و خاطره جنازه‌ای مدفون آغشته شده‌اند. خانه‌ای که نه محل زندگی، بلکه بایگانی جنایت‌های عاطفی و روانی است.

غلام باستانی، پدر خانواده، تجسمی از اختلالات شدید روان‌شناختی است. او ترکیبی از شخصیت خودشیفته (NPD) و ضد اجتماعی (ASPD) است؛ مردی بی‌رحم، قانون‌گریز، فاقد همدلی و معتاد به قدرت، مواد و زن‌بارگی. قتل همسر دوم و دفن او در خانه، نماد فروپاشی کامل اخلاقی و روانی اوست. او نه‌تنها یک فرد، بلکه نماد یک الگوی بیمار فرهنگی است که در سایه سکوت اجتماعی رشد کرده است.

فرزندان؛ قربانیان چرخه خشونت

پسر بزرگ، آرام و کتاب‌خوان، با اضطراب اجتماعی و افسردگی پنهان دست‌وپنجه نرم می‌کند. دنیای کتاب‌ها برای او راهی برای فرار از واقعیت تلخ خانه است. او نماینده نسل خاموشی است که خشونت را با سکوت پاسخ می‌دهد، اما درونش هر روز می‌سوزد.

در مقابل، پسر کوچک، پرخاشگر و تکانشی، با اختلال نافرمانی مقابله‌ای رشد کرده است. تحقیر و برچسب‌های روانی، او را به ادامه‌دهنده مسیر پدر تبدیل کرده‌اند. او زبان خشم را به‌عنوان تنها ابزار ارتباطی آموخته است؛ بازتابی از خانه‌ای که عشق و امنیت در آن غایب‌اند.

دختر؛ قربانی خلأ عاطفی و میل به دیده‌شدن

در میانه این فضای خشن، دختری وارد داستان می‌شود که قربانی نادانی و خلأ عاطفی دوران کودکی‌اش است. او توجه‌طلب و بلندپرواز است، اما وابستگی شدید به تأیید بیرونی، او را به سمت خطاهای عاطفی سوق می‌دهد. روان‌شناسی رشد می‌گوید: «کودکی که ارزشمندی‌اش را از درون نیاموخته، در بزرگسالی به شکار لحظه‌های تحسین بیرونی بدل می‌شود.»

ورود او به خانه غلام باستانی، آغاز تراژدی است؛ جایی که میل به دیده‌شدن با خشونت و فساد گره می‌خورد و نهایتاً او را قربانی می‌کند.

تکرار اجباری؛ بازسازی ناخودآگاه رنج والدین

فیلم «پیرپسر» با نگاهی روان‌کاوانه، مفهوم «تکرار اجباری» را به تصویر می‌کشد؛ الگویی ناپیدا که نسل‌ها را به بازسازی رنج والدین‌شان سوق می‌دهد. ترومای بین‌نسلی، نه‌فقط با کتک و تحقیر، بلکه با الگوهای رفتاری پنهان منتقل می‌شود. خانه غلام باستانی، استعاره‌ای از ذهنی است که پاکسازی نشده و زخم‌هایش چرک کرده‌اند.

هشدار اجتماعی؛ اگر ترومای خانوادگی درمان نشود

در لایه‌ای عمیق‌تر، فیلم یک هشدار اجتماعی است. جامعه‌ای که مردسالاری خشونت‌بار، اعتیاد نهادینه‌شده، تحقیر زنان و سکوت در برابر آسیب‌های روانی را می‌پذیرد، دیر یا زود خانه‌هایی مثل خانه غلام باستانی می‌سازد. خانه‌هایی که در آن کودکان یا خاموش و افسرده می‌شوند یا پرخاشگر و جنایتکار.

خانه ای که نسل ها را می بلعد؛ جایی که کودکان یا خاموش و افسرده می‌شوند یا پرخاشگر و جنایتکار نگاهی به فیلم «پیرپسر»
خانه ای که نسل ها را می بلعد؛ جایی که کودکان یا خاموش و افسرده می‌شوند یا پرخاشگر و جنایتکار نگاهی به فیلم «پیرپسر»

این فیلم به ما یادآوری می‌کند که اگر ترومای خانوادگی درمان نشود، نه‌تنها یک خانواده، بلکه یک نسل نابود خواهد شد. «پیرپسر» فقط داستان یک خانواده نیست؛ روایت همه خانه‌هایی است که در سکوت، قربانیان‌شان را پرورش می‌دهند و دردشان را به آینده منتقل می‌کنند.

در پایان، خانه به گورستانی برای روان‌های زخمی بدل می‌شود؛ جایی که عشق، امنیت و سلامت روان هیچ‌گاه مجال رشد نیافته‌اند. این اثر سینمایی، با روایتی صادقانه و دردناک، مخاطب را وادار می‌کند تا در آینه این خانواده، سایه‌های جامعه و خود را ببیند.

مجله خبری تکنولوژی تک مگ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *